وقتی با دقت یکم بیشتر تو محوطه ی دانشگاه قدم بزنی متوجه ی نکات آموزنده ی زیادی میشی و نکته های فرهنگی خیلی خیلی خوبی یاد میگیری که اگه پس فردا ازت پرسیدند چهار سال رفتی دانشگاه چی یاد گرفتی حرفی واسه زدن داشته باشیو بتونی فرهنگ غنی شده ی خودتو به رخ همه بکشونی...
برای مثال میتونی از این سطل آشغال یاد بگیری که آشغالاتو بریزی تو سطل و دل این خرگوش مهربونو شاد کنی تا آقا خرگوشه دوستت داشته باشه... آفرین بچه ی خوب...
یا مثلا از این دختر خانوم خوب یاد بگیری که بیای بشینی تو استراحت گاه خواهرا و سرتو بندازی پایین و درستو بخونی و به پسرا نگاه نکنی و کارای بد نکنی و فقط سرت تو درس باشه.
اینم نمونه ی یه پسر بد و بی انظباط که پسرای خوب راغب باید سعی کنند مثل اون نباشند!لباسای صورتی و زننده نپوشند و استیناشون بلند باشه و موهاشونم فشن نکنند تا عموهای حراست دعواشون نکنند زبونم لال!!!
اینجا هم مسئولین سعی داشتن تا تفاوت شب و روز رو برای دانشجوهای عزیز مشخص کنند تا بار علمیشون دو چندان بشه...